کد مطلب:90426 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:138

عبدالله زبیر و تندخویی











زمانی كه عبدالله بن زبیر، در محاصره ی سپاهیان شام قرار گرفته و به خانه ی كعبه پناه برده بود و بین لشكر شام به سركردگی حصین بن نمیر، در خارج شهر و سپاه عبدالله در داخل و در مسجدالحرام، به شدت ادامه داشت، ناگهان تیری پیش پای عبدالله به زمین نشست، عبدالله گفت: در این تیر خبری وجود دارد، تیر را بردارید، دیدند، نامه ای به همراه تیر است و در آن نوشته كه یزید روز پانزدهم ربیع الاول 64 به هلاكت رسید.

[صفحه 451]

ابن زبیر و همراهان وی خوشحال شدند و به شامیان اعلام نمودند كه یزید به هلاكت رسیده، جنگیدن شما برای چیست؟ حصین پس از اطلاع، پیشنهاد ملاقات محرمانه را در ابطح به عبدالله كرد، وی پیشنهاد ملاقات را پذیرفته، شب هنگام در خیمه ای به گفتگو نشستند، حصین گفت: من در بین مردم شام، احترام به سزایی دارم و آنها از حرف من نمی گذرند و شما نیز در بین مردم حجاز همان احترام را دارید، بنابراین با تو بیعت می كنم به یك شرط و آن اینكه از خونهای ریخته شده گذشته، با هم به شام برویم، تا مردم در آنجا با تو بیعت كنند، زیرا خوش ندارم كه سلطنت شما تنها در حجاز باشد، ابن زبیر با لحن تند و داد و فریاد می گفت: نه نه به خدا قسم نه به شام می آیم و نه از خونهای به ناحق ریخته شده، صرفنظر می كنم و آن كسانی كه خانه ی خدا را به آتش كشیدند، كیفر خواهم نمود. حصین آرام آرام می گفت: نصیحت مرا بپذیر، زیرا اگر گفته ی مرا قبول كنی، حتی یك نفر هم، با تو مخالفت نخواهد كرد، اما عبدالله عربده می كشید و می گفت: هرگز، هرگز. حصین گفت: خدا كسانی كه لیاقت و شایستگی تو را برای خلافت پذیرفته اند، لعنت كند، زیرا به حدی بی عقل و سبك مغزی كه من با تو آرام سخن می گویم، اما تو با عربده و داد و فریاد گفتار مرا نمی پذیری. از آن پس حصین از خیمه بیرون آمد و با لشكرش راهی شام شد.

سرانجام ابن زبیر با اینكه مردم با او بیعت كرده بودند، به دست حجاج بن یوسف كه از سوی عبدالملك بن مروان، حاكم بود كشته شد.

[صفحه 453]


صفحه 451، 453.